شنبه، 01 اردیبهشت 1403| 20 April 2024
دکتر عباس صیدی کلهر

هم بستگی اجتماعی وقومی و ضرورت آن

۱۳۹۹/۱۱/۱۸ ۱۲:۵۵ چاپ کدخبر: 5786

آفتاب ایلام| هم اکنون در زندگی معاصر چه بخواهیم چه نخواهیم باید ضرورت ارتباط اجتماعی و همگرایی و همبستگی قومی که رکن اساسی در زندگی اجتماعی است را بپذیریم.باید درک کنیم بدون اجتماع محوری هرگز ارتباط اجتماعی یک قوم ویک خاندان بزرگ شکوفا نمی شود.بنابراین باید اذعان کرد که عوامل همستگی ساز دریک خاندان بزرگ عبارتند از :

وحدت خاندان, اشتراک میهنی, اشتراک مذهبی, اشتراک فرهنگی,اشتراک عاطفی واشتراک قومی.
ازاین رو باتوجه به این که همه ی این عوامل موجب به وجود آوردن همبستگی اجتماعی درخاندان ها می شود لذاپافشاری بریکی از ان ها یا تلاش برای حذف کردن یکی از ان ها موجب آسیب فراوان در اهداف بلند همبستگی اجتماعی خواهد شد.پس یک خاندان اجتماعی می تواند زمینه ساز یک جامعه ی اجتماعی باشد زیرامشترکات ششگانه ی یاد شده در ان وجود دارد. ازسویی دیگر همه اعضای خاندان های اجتماعی و قومی حقوق اجتماعی خاصی بر گردن هم دیگر دارند, حقوقی مانند صله ارحام ,درک نیازمندی های هم, آشنایی با ظرفیت ها و افتخارات هم دیگرو...
پس باید تلاش کرد دربین یک خاندان که در گذشته های دور ,بسیاری از حوادث گوناگون موجب شده است که تمام زوایای آن دیده نشودو بخش مهمی از آن خاندان دچار غبار و گردآلودگی روزگار شود.
لذا فرهیختگان خاندان ها وظیفه دارند که برای بیرون کشیدن خاندان های خود از زیر یوغ مظلومیت وگمشدگی تاریخی واجتماعی وفرهنگی تلاش کنند زیرا همواره رهبانیت و گوشه گیری ویا تک محوری وتکیه کردن بر سلیقه ی شخصی به اهداف مطلوب نمی رسد.
این درحالی است که امروز باید کاملن آگاه باشیم که دخالت دادن جریان های احساسی و شخصی و بدون مطالعه در کند کردن و فروپاشی روند اجتماعی شدن خاندان ها گناهی نابخشودنی است زیرا اولین خسران جبران ناپذیر آن قطع صله ی ارحام است.
ازاین رو اگر دربین فضای همگرایی های قومی به مولفه ی مهم صله ارحام توجه کافی نشود بدون شک آن خاندان به بزرگی و بزرگ منشی نخواهد رسیدو اگر هم خاندانی را با ویژگی های پراکندگی و اختلاف سلیقه ولج کردن باهم مشاهده کنیم هرچند به ظاهر هم بزرگ باشد باز هم از دیدگاه خواص کوچک وکم قدر می باشد.
پس استخوان بندی کلی یک خاندان را ابتدا اجتماعی بودن و تعامل داشتن آن با سایر تیره ها و خانواده ها ی ان تشکیل می دهد ونام و آوازه والقاب مطرح در بین خاندان در درجه ی دوم قرار دارد.
بدون شک هرخاندانی دارای یک آرمان و ریشه ی نژادی وتاریخی و جغرافیایی خاصی می باشد که هیچ گاه افراد آن نمی توانند از زیر پرچم آن خارج شوند زیرا نیاکان ان متحمل زحمت فراوانی شده اند تا وقتی که شاخ وبرگ خاندانش به شکوفایی رسانده اند.لذا نمی توان به ریشه و تاریخ و آرمان خود بی توجه بود وفقط به شاخ وبرگ هایی که مرتب دستخوش بادو باران و طوفان هستند متکی شد.
شاخ وبرگ های یک خاندان هرچند هم سبزو پرثمر باشند درفصل زمستان خبری از ان ها نیست وتنها این تنه و ریشه ی درخت است همیشه خودرا در زیر زمین گسترش داده و زنده نگه می دارد و برای رویش خود در بهاراینده اش انرژی می گیرد.
بنابراین رشد استعداد های اجتماعی درخاندان ها مستلزم رشد روابط اجتماعی نزدیک اعضای خاندان ها باهم است واز طرفی تقویت نمودن ارزش های قومی , باور داشتن هم دیگر , شفاف بودن نیت ها, رابطه ی نسبی و هم خونی و دوری از تک محوری و حقارت درون ایلی موجب شکوفا شدن نام و تاریخ هر خاندانی می گردد.
اکنون ایل نجیب "پناه خان کلهربانه سیری" ضمن مد نظر قرار دادن مراتب یاد شده و اعتقاد راسخ به ضرورت اجتماعی شدن و همگرایی قومی دراین برهه از زمان که انسان ها خیلی راحت دردام تنهایی وغربت هلاک می شوند یک بار دیگر بر مفاد مهم جنبش همگرایی قومی خویش دروسعت جغرافیایی کلهریان ایلام, ایوان, اسلام اباد,گیلان غرب ,سرپل ذهاب وروستاهای تابع ان تاکید می کند و با تمام قدرت برای شکوفایی این همگرایی قومی ازطریق انواع ابزارهای نوین و رسانه ای روز تلاش می کند .

درپایان چندبیت از یک مثنوی ١٥٠ بیتی که برای ایل نجیب پناه خان و تیره های مختلف ان سروده ام تقدیم می کنم..


ای تبار کلهری ,ای ایل ما
روشنای دیده مان , دلیل ما

قرن ها از چشم هم پنهان شدیم
تلخ تراز یوسف و کنعان شدیم

قرن ها بیگانه با احساس هم
دل گریزاز سایه سار یاس هم

جمع خاندان در کنار هم نبود
آگه از سرچشمه ی زمزم نبود

ایل ما از خویشتن جامانده بود
رفته بود از یادشان گفت وشنود

بی صدا می سوختیم از هجر هم
کس نمی آمد به سوی کس یک قدم

ایل کم کم رفته بود از باورم
آه بی ونام نشان می شد سرم

نزدما نامی نبوداز ایلمان
کس نمی زد حرفی از تاویلمان

درکویر غربت وغم زیستیم
سربلندو سبز ,کم کم زیستیم

با مرارت های طوفان ساختیم
بیرق مردانگی افراختیم

روحمان بود از سیاهی ها به دور
ساده بودیم و صمیمی مثل نور

ایل ما درحسرت دنیا نبود
رنگ رنگ و در پی رویا نبود

ایل ما با کورده واری زنده است
درکمال مهریاری زنده است

یادمان باد از کمان داران ایل
از بزرگان و سبک باران ایل

یاد باد از خواب های سه روه چیت
از هیاهو از شتاب های سه ر وه چیت

یاد باد از شب نشینی ,سرکشی
قصه ها در پای چای آتشی

کورده واری عشق را فهمیده بود
از درختان بلوطش دیده بود

کورده واری افتخار ایل ماست
مثل برنو درکنار ایل ماست

جان فدای کورده واری ماندنت
نام سرسبزو بهاری ماندنت

جان فدای مرد صاحب شوکتت
نام پاک و خاک ایل و دولتت

کلهرای سرمایه ی مردان ایل
زنده باش ای جان در جان ایل

کلهر ای یاد آور پرویزی ام
با تو می روید خیال انگیز ی ام

سال ها اندوه را پرورده ایم
تا تورا تا آسمان آورده ایم

کلهر ای تاریخ دار ایل ها
مکتب احیاگر هابیل ها

من که مردی کوردو کلهر پیشه ام
می رود تا بانه سیری ریشه ام

هست خدایار فرزند پنا
جد سلمان و رمضان و رضا

هرسه خاندان کلهر در خوران
زندگی کردند با نام ونشان

من هم از این هرسه قوم کلهرم
سرفرازم,می درخشم, چون درم

هرسه خاندان بی غش و صاف و اصیل
پاک و روشن درمیان اهل ایل

می شکوفم باز در بستان خویش
در بهار تازه ی خاندان خویش

قصه ی خاندان ما هم خواندنی است
مثل نام ایل کلهر ماندنی است


..... ادامه دارد

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

کلیه حقوق این پایگاه متعلق به وب سایت خبری آفتاب ایلام است و استفاده از اخبار و محتوا با ذکر منبع مجاز است
طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان