آفتاب ایلام- امروز یا داشتی در روزنامه تازه متولدشده «خوزیها» که سی و سومین شماره خود را منتشر کرده است با عنوان «ما کلمه پرتاب نمیکنیم، کلمه استخدام میکنیم» خواندم و از خواندنش حظ کردم، دریغم آمد که آن را بازنشر ندهم تا دیگران نیز با خواندن آن حظ کنند.
محمد مالی صاحبامتیاز و مدیرمسئول روزنامه خوزیها در ستون اورجینال با عنوان حرف اول نوشته است؛
امروز داشتم با خود فکر میکردم که ما، بله ما، در چند دهه اخیر بهویژه همان بلایی که بر سر چهرهها و رفتارهایمان آوردهایم! دقیقاً همان بلا را بر سرواژهها و صفتها آوردهایم!
درحالیکه درگذشته اگر فردی تسبیحی میگرفتن. لب به ذکر میگشود، اهل محاسن صورت بود. انگشتر عقیق به دست میگذاشت. پیراهن روی شلوار میانداخت ، موهایش را صاف میکرد و حتی ظاهری خاص داشت، از تفکر، سنتِ اندیشهای و مکتبی سیاسی یا عقیدتی نمایندگی میکرد و امکان نداشت ، یعنی استثنایی بود اگر چنین توصیفاتی، فردی، بر راه دیگری بود و حتماً بهعنوان یک نمونه خاص و انگشتنما یاد میشد از او که سیرتی خلاف صورتش دارد. باطنی خلاف ظاهرش.
در دنیای کلمات هم تقریباً اینگونه بود. اگر فردی به صفتی میخواندیم، فی مثل وارسته، فرهیخته، اندیشمند و یا با القابی صدا میکردیم . تحقیقاً در همان قواره یا یک پله پایینتر دیگر قرار داشت.
یعنی افراد از صفتها و القابی که خرجشان میشد خیلی دور نبودند، اما امروز چه؟
با تعابیر بلندی چون «مدیریت جهادی»، «مدیریت انقلابی»، «حرکت مؤمنانه» و ازایندست نشانهگذاریهای محترم و نجیبانه، چه کردهایم ما؟
دولتی را در غایت سازندگی دانستیم که جزء نابودی زیرساختهای محیط زیستی نکرد و بر سرمایه ملی و بین نسلی ظلم رواداشت.
دولتی را مهرورز نامیدیم که مردمش را خس و خاشاک نامید.
دولتی را اهل تدبیر و امید خواندیم که بر هر دو واژه شورید!
و البته همین کار را با چهرهها، صفتها و واژهها کردیم را با مناسبتها و رویدادها و نمادهای ملی و مذهبی ایضاً.
حال ما ماندهایم و پوسته وارونه . حال ما ماندهایم و یکمشت واژههای بیهویت شده که پیشازاین بابیان و صدور هرکدام از آنها در دلها موج و معنایی آفریده میشد و راستی به چه قیمت و با کدام توجیه و استدلال با واژهها و نمادها ، که حرمت داشتند چنین کردیم.
چرا به واژهها و صفات خیانت کردیم ؟
کجای آن غایتی که در وصل آن از طریق بیآبرویی و بیحرمتی واژهها و نمادها ، میکوشیم؟
ما با اعتماد مردمان به واژهها، کلمه و ظاهر افراد چه کردیم؟ و راستی روزی روزگاری، واژه و صفت، رنگ داشت، عمق داشت و نشانه بود.
دلالت میداد بهجایی بهروزی به بادی و حالا و امروز در سوگ واژه و تغییر صفتیم.
عزاداری واژههایی که پای منابع سیاسی پرپر شدند.
سیاهپوش اعتماد مردم به چهرهها، نشانههای رفتاری هستیم که در دیگ سیاست جوشید و آش شوری شد که اغواگری و فریبکاری را زمینهسازی میکرد.
روزی، روزگاری، واژههای ما نزدیک به آدمهای ما بودند.
سیرتها شبیه صورتها... و سالهایی آمد و رسید که پول و قدرت ، غلبه فیکها را رقم زدند و فیکها و کپیها رونق پیدا کردند و بر جای اورجینالها نشستن و تلختر از آنکه در پس امروز، سالها نیز خواهد آمد که دیگرکسی معنای حقیقی واژهها و ظاهرسازی دستکاری آن را نمیداند و فیکها همان اصلها خوانده میشوند و آن روز...
منبع: روزنامه خوزیها